امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۸۵: کرشمه های سر زلف در بنا گوشش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کرشمه های سر زلف در بنا گوشش حدیث درد دلم ره نداد در گوشش بیا که سر به فدایت نهاده ام، ورنه چنین عزیز ندارم نهاده بر دوشش نگو که غمزه من خون کس نمی ریزد تو یاد می ده اگر می شود فراموشش دلم ز پختن سودای وصل سوخته شد که هیچ پخته نشد کار من به صد جوشش ز عشق دیدن رویت بمرد و سیر ندید که گاه دیدن رویت ز دل بشد هوشش شد آتشم به جهان روشن و چرا نرود؟ که می کنم به تن همچو کاه خس پوشش به ناشناختگان بیند و نظر نبود به صد شناخت درین مستمند مدهوشش چنان شدم که نبیند مرا و نشناسد اگر شبی به غلط در کشم در آغوشش به جور و تلخی هجر تو چون شکر، خسرو حلاوتی ست دران باده تا ابد نوشش امیر خسرو دهلوی