امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۷۵: دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دیدم چو آفتابی در سایه کلاهش سایه گرفته مه را زان طره سیاهش از بس که در کلاهش بر دوختم دو دیده بادامه ای نشاندم بر پسته کلاهش او چشم داشت بر من، من زلف او گرفتم تا بو که زنده مانم زان غمزه در پناهش دل رفت و در زنخدانش آواز دادم او را گفت اینکم معلق در نیمه راه چاهش بنوشت عارضش خط از بهره عرض خوبی آنکه به گرد عارض صف می کشد سپاهش من چشم می نیارم کز وی نگاه دارم یارب مگر تو داری از چشم من نگاهش! کرد آن گنه که خسرو بخشیده خواست بوسی بخشید نیست، جانا، گر هست این گناهش امیر خسرو دهلوی