امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۷۳: مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مستی گرفت شیوه آن چشم پر خمارش شد ختم جان فزایی بر لعل آبدارش تا باغ حسن گیرد نزهت، قضا نهاده سروی ز قامت او بر طرف جویبارش افزود مهرش آندم دل را که بی حجابی بنمود روی تابان خورشید سایه دارش آوازه بت حسن بنشست بی توقف ناگاه چون بر آمد از روم و زنگبارش از شب اثر نماند، از شام چون بیاید از شش جهات گیتی از ماه پنج و چارش بکشا ز قفل یاقوت آن درج زر به خنده کارم روان ز دیده گوهر بسی نثارش خونریز تیر غمزش زان روی شد که دارد در نیم روز مسکن چشم سیاه کارش ظلمش گذشت از حد زان قصه غصه کردم تا داد من ستاند ثانی شهریارش تا قافیه است باقی راند کلام خسرو لیکن طریق احسن اینجاست اختصارش امیر خسرو دهلوی