امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۶۸: آنکه از جان دوست تر می دارمش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آنکه از جان دوست تر می دارمش گر مرا بگذاشت من نگذارمش دل بدو دارم ز من رنجید و رفت می دهم جان تا مگر باز آرمش آنکه در خون دل من خسته است من دو چشم خویش می پندارمش قالب بی روح دارم، می برم تا به خاک کوی او بسپارمش می دهم جان روز و شب در کوی دوست گوهری زین بیش اگر در کارمش روی در پای تو می مالم، مرنج گر به روی سخت خود می آرمش گر چه رویش داد بر بادم چو زلف همچنان جانب نگه می دارمش گر چه هست او یار من، من یار او من کجا یارم که گویم یارمش! هیچ رحمی نیست بر بیمار خویش آن طبیبی را که من بیمارمش با دل خود گفتم او را، چیستی؟ گفت خسرو، او گل و من خارمش امیر خسرو دهلوی