امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۵۵: مست و لایعقل گذشتم از در میخانه دوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست و لایعقل گذشتم از در میخانه دوش سالکی دیدم نشسته پیش پیر می فروش گشته از دنیا و مافیها به کلی اختیار از پی یک جرعه می بر باده داده عقل و هوش مطربان افتاده بی خود هر یکی بر یک طرف از نفیر آسوده چنگ و از فغان بربط خموش شمع مجلس ایستاده زرد و لرزان و نزار آتشی بر سر دویده آمده خوش خوش به جوش خواستم تا بگذرم زان در که ناگه از درون چشم سالک بر من افتاد و در آمد در خروش گفت، ای غافل، کجایی چند گردی هر طرف؟ بگذر از خویش و در آور شرب ما یک جرعه نوش تو هم از دردی کشان شو در خرابات مغان تا بیابی هر چه خواهی، این نصیحت دار گوش نیست در خورد تو خسرو این حکایتها برو آتشی چندان نداری، بیهده چندین مجوش امیر خسرو دهلوی