امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۶۴: به ره جولان که دی سلطان من زد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
به ره جولان که دی سلطان من زد سنان در سینه ویران من زد خوشم کاندر پیش می رفتم، اسپش لگد بر جان بی سامان من زد نکردم ایستادی، گریه، هر چند دوید و دست در دامان من زد چه گریه است این که دل رست و جگر نیز به هر خاکی که این باران من زد چراغ وصل من نفروخت، هر چند که عشق آتش به خان و مان من زد دلم ویران شد و دزد خیالش درین ویرانه راه جان من زد غلام اوست خسرو، گر کشد زار نباید طعنه بر سلطان من زد امیر خسرو دهلوی