امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۳۱: عشاق هر شب از تو به خوناب خفته اند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشاق هر شب از تو به خوناب خفته اند چون شمع صبح مرده و بی تاب خفته اند خفتند هر کسی ز پی خواب دیدنت بیداری کسان که پی خواب خفته اند آخر نصیحتی بکن آن هر دو چشم را مستند در میانه محراب خفته اند صد خون بکرده اند رقیبان کافرت آگه نبیند ز آه جگر تاب خفته اند می ده به خاک جرعه ایشان که نزد تو بر دست کرده جام می ناب خفته اند از ما چه آگهیست کسان را که تا به روز بی التفاوت در شب مهتاب خفته اند یک شب برون خرام، نظر کن به کوی خویش تا چند خون گرفته به هر باب خفته اند در آرزوی خاره رخساره تواند شاهنشهان که بر سر سنجاب خفته اند خسرو، ز خفتگان درش خاستن مجوی کایشان ز زخم ناوک پرتاب خفته اند امیر خسرو دهلوی