امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۱۰۰۱: چو آن شوخ شب در دل زار گردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو آن شوخ شب در دل زار گردد مرا خواب در دیده دشوار گردد دلم گرد آن زلف گردد همه شب چو دزدی که اندر شب تار گردد شب و روز گردد در آن کوی جانم چو بادی که بر بام و دیوار گردد بلایی جز این نیست بر جان مسکین که آن شوخ در سینه بسیار گردد مرا کشت و بیداری بخت ما را هوس هم نیاید که بیدار گردد طبیبم همان به که سویم نیاید که ترسم ز درد من افگار گردد چو بیزار شد یار، جان کیست، باری رها کن که او نیز بیزار گردد گرفتار از طعن بدگوی، یارب به روز بد من گرفتار گردد چگونه کند وصف آن روی خسرو که در دیدنش عقل بیکار گردد امیر خسرو دهلوی