امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۴۱: مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا غمی ست که پیدا نمی توانم کرد حکایت دل شیدا نمی توانم کرد تو حال من خود ازین روی زرد بیرون بر که من به روی تو پیدا نمی توانم کرد درونه خون شد و سختی جان من بنگر که دل هنوز شکیبا نمی توانم کرد بدین خوشم که تو باری درون جان منی من ار به خاطر تو جا نمی توانم کرد ازان گهی که تماشای روی تو کردم به هیچ باغ تماشا نمی توانم کرد مگر تو خود به کرم باز بخشی این دل ریش که من ز شرم تقاضا نمی توانم کرد گذاشتم دل خسرو به زلف تو، چه کنم؟ ز دزد خواهش کالا نمی توانم کرد امیر خسرو دهلوی