امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۳۶: کسی که بوی تواش در دماغ می افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی که بوی تواش در دماغ می افتد ز زندگانی خویشش فراغ می افتد شدم ز زلف تو دیوانه، آه مسکینی که این خیال کجش در دماغ می افتد به قطره سوز دل من همی کشد زین چشم چو شعله شعله گلی کز چراغ می افتد نمی زید که دل سوخته ست خوردن او بگوی اگر چه که بر کشته داغ می افتد خبر ز داغ دلم می دهد به بوی جگر ز خون دیده که بر جامه داغ می افتد ز بهر سوزش مرغان به باغ من چه روم؟ که ناله می کنم آتش به باغ می افتد من اوفتاده به پایان، نهفته پیش درش لبش به خنده که خسرو به لاغ می افتد امیر خسرو دهلوی