امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۲۰: کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کسی که بهر تو جان باختن هوس دارد چه غم ز شحنه و اندیشه از عسس دارد سرشک من همه سیماب شد، نمی دانم که کیمیای صبوری کدام کس دارد؟ من غریب به راه امید خاک شدم خوش آن کسی که بر آن پای دسترس دارد مرا پسین نفس زیستن هوس، وان مست به خواب ناز کجا پاس این نفس دارد؟ هلاک خویش همی گویم، ار چه می دانم که انگبین چه غم از مردن مگس دارد؟ تو خفته می گذر، ای ماهروی مهدنشین که بار بر شتر است و فغان جرس دارد برفت جان زتن من در آن جهان و هنوز ز بهر دیدن تو روی باز پس دارد تو خود به بوسه دهی جان، ولی نیارد گفت که باز مرده تو زندگی هوس دارد بلاست میل تو در روزگار خسرو، از آنک چه دوستیست که آتش به سوی خس دارد؟ امیر خسرو دهلوی