امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۹۰۴: مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مهی بر آمد و از ماه من خبر نرسید نسیمی از سر آن زلف تازه تر نرسید کدام دیده خونبار شد عنانگیرش؟ که دور مانده من هیچ از آن سفر نرسید زبان ز پرسش آیندگانم آبله شد کز آن مسافر ره دور من خبر نرسید بسوختم به شب هجر و کنج تنهایی که کس ز حال من مستمند بر نرسید کجا به صحبت یاری به عیش بنشستم؟ که هجر تیغ کشیده دو اسپه در نرسید ز خون دیده نوشتم هزار نامه درد هنوز قصه اندوه من، به سر نرسید گذشت بر دلم اندوه صد هزار قیاس هنوز این شب هجر مرا سحر نرسید به صد دعا نظری خواست در رخش، خسرو در انتظار بمرد و بدان نظر نرسید امیر خسرو دهلوی