امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۹۸: ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز حد گذشت غم ما و آن نگار نپرسید بگو که با که توان گفت غم که یار نپرسد دلم ازوست فگار و مباد هیچ گزندش اگر چه هیچ گه او زین دل فگار نپرسد بگو که دیدن من هر چه طالع آمدی آخر به مردن آنکه رود طالع و شمار نپرسد به درد عشق بمیرم، دوای خویش نپرسم که عاشقم من و عاشق صلاح کار نپرسد در آشنایی دریای عشق راست کسی دان که تن به غرق دهد وز لب و کنار نپرسد به هر جفا که کنی راضیم، که گشتم اسیرت شتر مهار به بینی قیاس یار نپرسد تویی به کشتن ما خوش، ز حال مات چه پرسش کسی که تیر زند زحمت شکار نپرسد گرم تو خاک دهی، این ز کوی کیست، نگویم گدا چو زر دهیش، قیمت و عیار نپرسد دلش که سوخته شد، خسرو از تو پیش کسی را سخن ز حسن جوانان گلعذار نپرسد امیر خسرو دهلوی