امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۷۲: زان گل که اندکی بته مشک ناب شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زان گل که اندکی بته مشک ناب شد بسیار خلق از مژه در خون خضاب شد در خردگیش دیدم و گفتم که مه شوی او خود برای سوزش خلق آفتاب شد آن سادگی که داشت، به سرخی شدش به دل قندی که داشت نیشکر او، شراب شد بهر خدا دگر به دل من گذر مکن ای چشمه حیات که خون من آب شد جز بوی خون نیامد از او در دماغ من از زلف او گهی که جهان مشک ناب شد ای پندگوی، نزد تو سهل است عشق،لیک مسکین کسی که جان و دل او خراب شد دی در چمن شدم بگشاید مگر دلم آهی زدم که آن همه گلها گلاب شد در خواب پیش چهره خسرو پدید گشت سلطان گذشت و قصه ما نقش آب شد امیر خسرو دهلوی