امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۶۰: دل می بری به رفتن و هر کو چنان زود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل می بری به رفتن و هر کو چنان زود مردم زمین ز دیده کند تا بدان رود هنگام باز رفتن تو مردن من است ناچار مردنی بود آن دم که جان رود هر خامشی که روی تو بیند فغان کند هر گه که پیر سوی تو آید، جوان رود من منت جفای تو بر جان نهم، از آنک شمشیر دوستان همه بر نیکوان رود کوشم که نام تو نبرم، لیک چون کنم؟ چون هر چه در دل است مرا بر زبان رود آسان مگیر آه و دم سرد عاشقان ای دل، مباد بر تو که باد خزان رود فریاد خواسته ست، بگوییش، ای رقیب تا چند گه ز دیده مردم نهان رود ای مه، کجا رسی به رکاب نگار من گیرم که خود عنان تو بر آسمان رود ما را نه بخت یار و نه یار آشنا، دریغ این عمر بی بدل که همه رایگان رود خسرو، اگر بتان به قصاصش روان کنند خوشدل چنان رود که کسی میهمان رود امیر خسرو دهلوی