امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۰۲: نیست به دست امید بخت مرا آن کمند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نیست به دست امید بخت مرا آن کمند کافتدش از هیچ رو صید مرادی به بند دعوی عیاریم رفت به کویش فرود ز آنکه سرم پست شد کنگر قصرش بلند بی سر و پا می دویم تا به کجا سر نهیم بارگی شاه شد گردن ما در کمند تنگ میا زآه من، چشم بدان از تو دور نیست رخ خوب را چاره ز دود سپند در ره جولانت چون دیده ما خاک شد دیده بسی در رهست دور ترک ران سمند هستم ازان گفت تلخ در سکرات فنا از دمت آخر دمی چاشنیی ده ز قند ای که به بازار حسن قیمت خوبان کنی پیش زلیخا مگوی «یوسفی آنجا به چند؟» سوخته از پند خلق سوخته تر می شود کاتش عشق است تیز باد وزان است پند خسرو اگر عاشقی بیم ز کشتن مدار پیش رخ نیکوان جان نبود ارجمند امیر خسرو دهلوی