امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۷۴: منم امروز حدیث تو و مهمانی چند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
منم امروز حدیث تو و مهمانی چند پاره از دیده و دلها همه بریانی چند هر زمان کاتش سودای تو افزود عشق جای خاشاک بر آتش فگند جانی چند دی سوی سوختگان دید و گفتی که که اند کافرا، گیر به بتخانه مسلمانی چند تا تو از خانه برون آیی، هر دم چاک است بر سر کوی تو دامان و گریبانی چند من ندانم که چه مرغم به یکی گلشن اسیر؟ که رود آخر هر مرغ به بستانی چند ما پریشان دل و او می گذرد مست، او را چه غم، ار جمع نگردند پریشانی چند؟ خنده بیخبران است چو رنج دل ما می ندانیم چه رنجیم ز نادانی چند؟ حال ما دیده ای، گر، ای صبا، آن سو گذری بدهی یادش ازین بی سر و سامانی چند خسروا، بر دل آتشکده بسیار گری کاین جهنم نشود کشته به بارانی چند امیر خسرو دهلوی