امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۶۸: آن عزیزان که همه شب به دل من گردند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن عزیزان که همه شب به دل من گردند فرخ آن روز که بر دیده روشن گردند من چو مرغان قفس خوی به زندان کردم وقت شان خوش که به گرد گل و گلشن کردند آن کسان کز پی آن روی بدم می گویند پرده برگیر که دیوانه تر از من گردند جلوه کن روی چو خورشید که تا اهل نظر بی سر و پا همه چون ذره روزن گردند زاهدان در هوس زلف چو زنار تواند چه غمت دارد، بگذار برهمن گردند منم و دوستیت، هم به حق دوستیت همه خلقم اگر از بهر تو دشمن گردند آن که کارند همه تخم ملامت، یارب ز آه من جمله چو من سوخته خرمن گردند زخم پیکان جگر دوز چه دانند آنان؟ که نه از خار کسی سوخته دامن گردند آمدی باز تو در دل، پس از این خسرو را عقل و جان پیش کجا گرد سر و تن گردند؟ امیر خسرو دهلوی