امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۵۱: هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کسی گاه جوانی تگ و پویی دارد گشت باغی و نشاط لب جویی دارد کس نپرسد که کجایم من بی خانه و جای؟ هر خسی خاکی و هر سگ سر کویی دارد دوست دارم خم گیسوی نکورویان را وان کسی را که دلی در خم مویی دارد کاشکی خاک شوم من به زمینی کانجا ترک من گاه سواری تگ و پویی دارد تا درونی نبود، محرم شوقی نشود سوزش عود از آن است که بویی دارد گر سرم دولت چوگانش نیرزد، باری لذتی دارم از آن حال که گویی دارد هان و هان تا نکند عمر به بستان ضایع هر که در خانه تماشای نکویی دارد عاشقان باده به جز کأس ملامت نخورند کار مجنون است که سنگی و سبویی دارد یارب این مذهب خورشید پرستی ز چه خاست؟ مگر آن است که چون روی تو رویی دارد خسرو ار جان به غمت داد، ترا بادا عیش چون تویی را چه غم، ار جان چو اویی دارد؟ امیر خسرو دهلوی