امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۲۸: تو که روزت به نشاط دل و جان می گذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو که روزت به نشاط دل و جان می گذرد شب، چه دانی، که مرا بی تو چسان می گذرد؟ آب خوش می خورد این خلق ز سیل چشمم بس که دل سوخته زان آب روان می گذرد قامتت راست چو تیر است و عجایب تیری که ز من دور و مرا در دل و جان می گذرد ناوک چشم توام می کشد و غیرت هم که چرا در دل و جان دگران می گذرد؟ باش از من شنو، ای جان، غم دل چند خوری جان، دل این است که ما را به زبان می گذرد دل گم کرده همی جوید خلقی در خاک اندر ان راه که آن سرو روان می گذرد سوز جانهاست، مبادا که رسد در گوشت ناله ها کز دل خسرو به دهان می گذرد امیر خسرو دهلوی