امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۷۲۰: مست من بی خبر از بزم چو در خانه شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مست من بی خبر از بزم چو در خانه شود جان به همراهی آن نرگس مستانه شود دشمن جان خودم پیش تو، ای تیرانداز دوست نبود که بلا ببیند و بیگانه شود در تو حیرانست نمی داند نظارگیت آن گهی خواهد دانست که در خانه شود می کنم شکر جفایت که چوشه ریزد خون بندگان را همه گفتار ندیمانه شود ای بسا خلق که زنار مغان خواهد بست باش تا زلف تو در کشمکش شانه شود با چنان سلسله زلف که لیلی دارد حق به دست دل مجنونست که دیوانه شود ساقیا، بو که نظر بر شودم بر نظرت باده می ریز که تا بر سر پیمانه شود بسکه پروانه شود سوخته شمع ز عشق عارف از سوختگی عاشق پروانه شود همه شب خسرو و افسانه یار و هر بار قدری گوید و سر بر سر افسانه شود امیر خسرو دهلوی