امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۷۹: فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فرخ آن عیدی که جان قربانی جانان بود خرم آن جانی که پیش نیکوان قربان بود چون نگوید نازنین من مبارک باد عید جان شکر ریزی کند، دیده گلاب افشان بود بذله گوی و عشوه ساز و شوخ چشم و غمزه زن خوبرویی کاین چنین باشد بلای جان بود آب چشمم روز عید از آستانش بازداشت باز دارد از صلا عیدی که در باران بود جان دهد، جانا، دهانت هر که را شربت دهد اینچنین شربت نباشد، چشمه حیوان بود بهر شادی صورت میمون تو هر روز نیست عید تا سالی، چه غم باشد، اگر قربان بود رو به گاه تیغ راندن سوی قربانی مدار تا مگر جان دادن آن بیچاره را آسان بود دوستان از صحبت ما، گر چه آزاد آمدند تا زید خسرو، غلام و بنده ایشان بود امیر خسرو دهلوی