امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۷۸: تا سرم باشد تمنای توام در سر بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا سرم باشد تمنای توام در سر بود پادشا باشم گرم خاک درت افسر بود روزگار از زلف تو بادا پریشان روز و شب تا دل بد روز من هر دم پریشان تر بود من خورم خونابه هجران و بیزارم،ازآنک ماجرا با زیرکان خونابه دیگر بود من به گرمای قیامت خون خورم بر یاد دوست جوی شیر آن را نما و تشنه کوثر بود عشق را پروانه باید تا که سوزد پیش شمع خود مگس بسیار یابی هر کجا شکر بود خوبرو آن به که باشد آب و آتش در جهان تا وجود عشقبازان خاک و خاکستر بود یار جایی و من بیچاره جایی بیقرار وه چه خوش باشد که بر بازوی خسرو بر بود امیر خسرو دهلوی