امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۷۴: یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد راضیم گر در دلش از بعد ماهی بگذرد بیهشم در راهش افتاده، مرا آگه کنید گر درین ره سرو بالا کج کلاهی بگذرد ای صبا، جانم ببر، در خاک کویش کن نثار گر درین ره نگذرد آخر به راهی بگذرد حال پالامان راه خویش می پرسی، مپرس وای بر موران دران شارع که شاهی بگذرد نیست آن دولت که بوسم پای میمونت، ولی پای آن بوسم که در کوی تو گاهی بگذرد غمزه با صدها بلای خویش نابخشود نیست دیدن شاهی که با زینسان سپاهی بگذرد خلق در فریاد و تو خوش می روی، من چون زیم؟ وه که گر ناگاهی از من تیر آهی بگذرد زاه گرمم مروسیه شد روز، هم داری روا کاینچنین روز سیه بر رو سیاهی بگذرد در زنخدانت دل خسرو فتاد و غرق شد همچو آن مستی که بر بالای چاهی بگذرد امیر خسرو دهلوی