امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۵۲: دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش بوی گل مرا از آشنایی یاد داد جان گریبان پاره کرد و خویش را بر باد داد ترسم از پرده برون افتم چو گل، کاین باد صبح زان گلستانها که روزی با تو بودم یاد داد جز خرابی نامد اندر جانم از بنیاد عشق گر چه هر دم دیده خون تو درین بنیاد داد پیش ازین اباد بود این دل که مستی در رسید وین صلای صوفیان در خانه آباد داد مشنو، ای حاکم، ز ما دعوی خون بر یار خویش کشتگان عشقبازی را نشاید داد داد چون نوازد خوبرو آنگه کشد، خود فتنه بود ساغر شیری که شیرین بر کف فرهاد داد من نشسته هر دم و از دیده خون پیش افتدم بین دل خون گشته خسروا را چه پیش افتاد داد؟ امیر خسرو دهلوی