امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۲۲: چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون ز نسیم صبحدم زلف تو در هوا شود سنگ بود نه آدمی، هر که نه مبتلا شود هر سحری که ترک من سر ز خمار بر کند بس که نماز مردمان هر طرفی قضا شود حسن تو هم به کودکی آفت شهر گشت اگر زین چه که هست ذره ای برگذرد، بلا شود این همه نسخه کاینه می ببرد ز روی تو گرنه به مهر و مه رسد پس تو بگو، کجا شود؟ باد خزان که بشکند شاخ جوانی چمن بر سر زلف، ار شبی برگذرد، صبا شود سبزه خط نهان مکن تا بکنم نظاره ای پیش که در میان گل سبزه تو گیا شود بر سر کویت از طرب، گو چه غلط شود مرا؟ وعده وصل تو شبی، گر به غلط وفا شود طعنه زنند هر کسی شادی بزی و غم مخور خسرو خسته می زید، گر ز غمش رها شود امیر خسرو دهلوی