امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۰۷: ما را نکردی گر حلال از لب شراب ناب خود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ما را نکردی گر حلال از لب شراب ناب خود باری بهل کن یک نظر وقتی در آن جلاب خود من خود ز بس بی طاقتی می خواهم از تو خنده ای لیکن تو خنده من بکن در گردن عناب خود خلقی ز مهتاب رخت شبها به ناله چون سگان تو خوش به بازی و کشی چون طفل در مهتاب خود نزدیک شد جان دادنم، آخر چه کم گردد ز تو؟ گر یک نظر ضایع کنی، بر عاشق بی تاب خود بر آستانت گه گهی چوبی ز دربان خورده ام درویش بدخو کرده را فتحی ببخش از باب خود بسیار عاشق خاک شد در کویت، از اشکم مکش بگذار گردی زان طرف بر طره پر تاب خود خوش خفتمی زین پیش تا خاک درت شد بر سرم در خاک می جویم کنون هم می نیابم آب خود هم چشم بستم از جهان، هم دل گسستم از بتان خونابه چشم و دلم هم همچنان بر آب خود چون در حق عشاق خود، از غمزه دادی داد خود بر جان خسرو هم بنه آن دشنه قصاب خود امیر خسرو دهلوی