امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۷۱: سر زلف تو یاری را نشاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر زلف تو یاری را نشاید که دشمن دوست داری را نشاید اگر چه زلفت آرد تاب بازی ولی باد بهاری را نشاید دلا، خود را به چشم او مده، زانک مقام استواری را نشاید حریفش بوده ام شب مگری، ای چشم که این شربت خماری را نشاید به جان کندن رها کن نیم کشته که این تن زخم کاری را نشاید خرابم کرد چشمت، راست گفتند که ترک مست یاری را نشاید مران از در که خسرو بنده تست عزیزش کن که خواری را نشاید امیر خسرو دهلوی