امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۳۳: مرا با تو که شب بیداریی بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا با تو که شب بیداریی بود ز تو نازی و از من زاریی بود نبد جای دلیری در غم عشق که بخت خفته را بیداریی بود صبوری گر چه بس دیوانگی کرد شبش با آشنایان یاریی بود به شغل دیدنت خوش بود جانم اگر چه خلق را بیکاریی بود نظربازی مرادی داشت، با آنک دل درمانده را دشواریی بود جمالت آشتی داد، آنکه یک چند میان جان و تن بیزاریی بود جز از خون دلم شربت نمی خورد که چشمت را عجب بیماریی بود فراوان گرم پرسی کرد، آن هم ز آب دیده ام دلداریی بود غنیمت داشت خسرو عزت خویش که بخت خفته را بیداریی بود امیر خسرو دهلوی