امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۲۳: دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد سندان بود آن دل که در او یار نگنجد در دل چو بود عشق، نگنجد خرد و عقل در مجلس خاص ملک اغیار نگنجد آن را سخن عشق رسد کو به دل از دوست صد تیر بلا گنجد و آزار نگنجد جانا، به دل تنگ من اندوه تو بسیار در گنجد و صبر اندک و بسیار نگنجد گفتی که غم دیده و دل خور، مگری زار خویشی دل و دیده درین کار نگنجد گر حسن فروشی به دگر جلوه برون آی تا در همه بازار خریدار نگنجد خواهیم که نقلی ز دهان تو بخواهیم بیهوده چه گوییم، چو گفتار نگنجد دیوار و درت در دل من خانه گرفتند هر چند که در دل در و دیوار نگنجد کوشد که رهد خسرو بیدل ز غمت، لیک با حکم قضا حیله و هنجار نگنجد امیر خسرو دهلوی