امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۵۱۷: آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن کودک نورسته که سیمین بدنی شد چون شست لب از شیر، چه شیرین دهنی شد؟ بس غنچه دل را که کند چاک به هر سو آن گل که به نوروز جوانی چمنی شد آن یوسف جان بس که درین سینه در آمد گویم که تنم گرد تنش پیرهنی شد سلطان مرا عمر فزون یاد به دولت کز دولت او خلعت عاشق کفنی شد بس مرد خدایی که چو در عشق در آمد گلگونه خون کرد به رخسار و زنی شد وقتی که می لعل بدان روی کشیدم اینک همه خونابه حال چو منی شد چون جان دهم از خاک من، ای میر ولایت بتخانه بر آری که دلم برهمنی شد خسرو ز مزاج دل من خشم گرفته ست کز کرده تو با دل خویشش سخنی شد امیر خسرو دهلوی