امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۹۶: باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باد آمد و زان سرو خرامان خبر آورد در کالبد سوخته، جانی دگر آورد امروز هم از اول صبحم سر مستی ست این بوی که بوده ست که باد سحر آورد؟ صد منت باد است برین دیده کزان راه من سرمه طلب کردم و او خاک در آورد هرگز نرود از دل من گریه شب کش در ته پهلو شد و از خواب در آمد ای دیده، فرو ریز هر آن آب که داری کین آتش اندوه ز من دود برآورد من آب طلب کردم ازین دیده درین سوز او خود همه پرکاله خون جگر آورد هان، ای دل عاصی، چه شود حال تو کاینک سلطان به غزا آمده بر جان حشر آورد یارب، چه شد او، در تن نالان که جا کرد؟ آن جان برون رفته که در جان سقر آورد زان مرغ که شب ناله همی کرد، بپرسید جایی گل خندان مرا در نظر آورد خون من دل سوخته در گردن قاصد کان نامه که آورد از او دیرتر آورد خسرو نگهش دار که اکسیر حیات است گردی که صبا دوش ازان رهگذر آورد امیر خسرو دهلوی