امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۷۱: دل باز به جوش آمد، جانان که می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل باز به جوش آمد، جانان که می آید بیمار به هوش آمد، در مان که می آید وه جان کسان هر سو، صد قلب روان از پس خوانیش چنین لشکر، سلطان که می آید ای دل، تو نمی گفتی کاینک ز پی مردن اسباب مهیا کن آن جان که می آید زان خال و خط مشکین با جمله بلا دیدم این آیت رحمت بین در شان که می آید ای ترک، مگو آخر بهر دل مسکینی کز سوی تو بر جانم پیکان که می آید خود نامه خویش آورد از بهر قصاص من سر خاک ره قاصد فرمان که می آید سیل مژه را رخنه انباشه شد، یارب کان آب به چشم من تازان که می آید خسرو به رهش باری قربان شد و بریان هم تا باز ببین کان هم مهمان که می آید امیر خسرو دهلوی