امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۶۱: همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می خیزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
همه مستی خلق از ساغر و پیمانه می خیزد مرا دیوانگی زان نرگس مستانه می خیزد خوشم با آه گرم امشب، مده تشویشم، ای گریه که خوش می سوزدم این آتشی کز خانه می خیزد همه شب با خیال، افسانه های درد خود گویم مرا از جمله بیخوابی ازان افسانه می خیزد خیالش در دلم می گشت، پرسیدم، چه می جویی گیاه دوستی، گفتا، ازین ویرانه می خیزد عسس کز ناله ام دیوانه شد می گفت با یاران که باز آمد شب و افغان آن دیوانه می خیزد من از خود سوختم، نه از تو، ای شمع نکورویان هلاک جان پروانه هم از پروانه می خیزد لبت گر می خورد خونم گنهکارم به یک بوسه چه کردم کان خطت از گرد لب خصمانه می خیزد مپوش آن خال را بهر خدا از دیده مردم که مسکین مرغ غافل را بلا از دانه می خیزد چه یاری باشد این آخر که ناری رحم بر خسرو چنین کز درد او فغان ز صد بیگانه می خیزد امیر خسرو دهلوی