امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۳۷: مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مبارک بامدادی کان جمال اندر نظر باشد خجسته طالعی کان ماه را بر ما گذر باشد گرت بیند کسی کز زندگی دل خبر دارد عجب نبود، اگر تا زنده باشد بی خبر باشد نظر از دور در جانان بدان ماند که کافر را بهشت از دور بنماید، کان سوز دگر باشد ندانم چون شود حالم که می میرم ز نادیدن وگر وقتیش ببینم، آن خود از مردن بتر باشد مکن عیب از پی تر دامنی شاهد پرستی را که از خونابه سر تا پای او همواره تر باشد مرا گفتی، به دست خود عقوبتها کنم با تو به کشتن راضیم، گر خونبهایم اینقدر باشد نه من آنم که برگیرم سر از خاک درت هرگز مگر وقتی که زیر خاک، خشتم زیر سر باشد مگو، ای پندگو، اندوه بیهوده مخور چندین چه خار از پا کشی آن را که پیکان در جگر باشد بدینسان کز رخت روزی ندارد چشم مشتاقان نپندارم گهی شبهای خسرو را سحر باشد امیر خسرو دهلوی