امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۳۱: شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخواهی شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخواهی شد به کوی آن فریب انگیز پر افسون نخواهی شد مرا باری برآمد جان ز بیداری و تنهایی بر آن بدگو که خواهی شد هم از اکنون نخواهی شد رسید آن نازنین اینک، الا، ای صبر ترسان دل ستادی کرده ای نیکو، اگر بیرون نخواهی شد من امشب فرصتی دارم که سیرش بنگرم، لیکن هم اندر دیدن اول، دلا، گر خون نخواهی شد بلای جانست آن زنجیر جعد، ای عاشق مسکین چه می بینی درو، یعنی که تو مجنون نخواهی شد؟ نگارا، ز آب چشم من دلت گشته است، می دانم که از بخت بد من باز دیگرگون نخواهی شد دل و دین بیهده بر بوی زلفت می کنم ضایع از آن خویش خسرو را، تو کافر، چون نخواهی شد؟ امیر خسرو دهلوی