امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱۲: ندانم تا چه باد است این که از گلزار می آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ندانم تا چه باد است این که از گلزار می آید کزو بوی خوش گیسوی آن دلدار می آید بیا ساقی و پیش از مردنم می ده، که جان از تن به استقبال خواهد شد که بوی یار می آید مگر بیدار شد بختم که آن رویی که در خوابم نبود امید، پیش دیده بیدار می آید زباده خونبهای خویش می نوشم که باز از وی مرا در سینه غمهای کهن در کار می آید بلا گر بر سرم بسیار آید، زان نمی ترسم بلا این است کاو اندر دلم بسیار می آید چو تو با دیگرانی، مردن آسان شد مرا، زیرا به جان دیگرانم زیستن دشوار می آید به یاد پایت از مژگان همی روبد رهت خسرو ندارد آگهی، ار دیده خود بر خار می آید امیر خسرو دهلوی