امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۹۴: دردا که با من آن بت نامهربان نساخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دردا که با من آن بت نامهربان نساخت دردی نهاد بر دل و درمان آن نساخت باران مهر او بنبارید بر دلم تا چشم من زهر مژه ناودان نساخت از شمع وصل دوده امید برنخاست تا دود آه من به فلک سایبان نساخت از ما مگرد، ای دل، اگر غم گسار گشت با ما بساز، جان، اگر آن دلستان نساخت بیمار ماند جان من اندر لب و لبش جان دارویی ز بهر من ناتوان نساخت مویی ستم نکرد کم آن مومیان به حسن تا مر مرا به حیف چو موی میان نساخت سلطانی از فراق کمندش ندید امان تا دل نشانه گاه خدنگ غمان نساخت امیر خسرو دهلوی