امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۱۸: گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گیرم که نیست پرسش آزادگان فنت کم زانکه گاه آگهیی باشد از منت خورشیدوار یک نظری کن که بر درند سرگشته صد هزار چو ذرات روزنت ترکی و بهر رزم زره نیست حاجتت بس باشد آب دیده عشاق جوشتت تو دانی و کسان، بحلت باد خون من باری ز بار من بود آزاد گردنت افتادگان که بر سر کویت شدند خاک دامن کشان مرو که نگیرند دامنت تو آفتاب حسنی و من در شب فراق وین تیره روزیم شده چون روز روشنت مردم ازین هوس که چو جان در برت کشم کز جانست زنده هر کس و جان من از تنت پیکان درون دل مکن، ای پندگو، زیان نی خار پاست اینکه برآید به سوزنت بهر خدای چهره ز نامحرمان بپوش خسرو بس است بلبل نالان به گلشنت امیر خسرو دهلوی