امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۱۰: باز آن حریف بر سر سودای دیگرست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
باز آن حریف بر سر سودای دیگرست هر ساعتی به خون منش رای دیگرست دل برده رخ به پرده نهان می کند ز من این وجه جز به مرده تقاضای دیگرست راضی نمی شود به دل و دیده هجر او این دزد در تفحص کالای دیگرست پندم مده که نشونم، ای نیکخواه، ازآنک من با توام، ولی دل و جان جای دیگرست خارادل است یار، دلی کاندهش کشد آن را تو دل مگوی که خارای دیگرست دیوانه گشت خلق که از سحر چشم او هر دم به شهر فتنه و غوغای دیگرست از بهر آنکه دست نماید به جاودان هر ساعدیش را ید بیضای دیگرست به گر به بوسه ای بخرد زرد روییم کیش زعفران نه در خور حلوای دیگرست خسرو به یک نظاره رویش ز دست شد وین دیده را هنوز تمنای دیگرست امیر خسرو دهلوی