امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۰۲: آب حیات من که نم از من دریغ داشت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آب حیات من که نم از من دریغ داشت خاک رهش شدم، قدم از من دریغ داشت من هر شبی نشسته ز هجرش به روز غم او پرسشی به روز غم، از من دریغ داشت گه گه به بوی او شدمی زنده پیش ازین آن نیز باد صبحدم از من دریغ داشت گشتم ز فرق تا به قدم حلقه چون رکاب وان شهسوار من قدم از من دریغ داشت بر دیگران نوشت بسی نامه وفا بر حاشیه سلام هم از من دریغ داشت صد دوست بیش کشت، نه من نیز دوستم آخر چه شد که این کرم از من دریغ داشت من در سر قلم زدم آتش ز دود آه او دوده سر قلم از من دریغ داشت کاغذ مگر نماند که آن ناخدای ترس از نوک خامه یک رقم از من دریغ داشت کردند اگر وفا کم و گر بیش نیکوان او هر چه هست بیش و کم از من دریغ داشت خسرو چگونه بند کند صبر را که یار مویی ز زلف خم به خم از من دریغ داشت امیر خسرو دهلوی