امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰۷: تا خیال روی او را دیده در تب دیده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا خیال روی او را دیده در تب دیده است مردم چشمم به خون در اشک ما غلتیده است تا چرا با شمع رویش آتش تب یار شد دل چو دود زلف او بر خود بسی پیچیده است بر لبش هر داغ جانسوزی که بس تبخاله شد زان جراحت بر دل و جان من شوریده است دوش بر بالین یارم شمع از غم پیش من تا سحر بیچاره بر جان همچو من لرزیده است چون به نوک غمزه آن بت از لب من خون گشاد در تن من هم ز غیرت خون من شوریده است چون ندارد طاقتی کز آب خیزد دمی نرگس بیمار یارم درد سر چون دیده است دوش چون آمد خیال سرو قدش پیش من تا سحر خسرو به جایش گرد سر گردیده است امیر خسرو دهلوی