امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۸۳: گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گیرم که می نیرزم من بنده همدمی را آخر به پرسشی هم جاییست مردمی را غمزه زنان چنین هم بی رحم وار مگذر دانی که هست آخر جانی هر آدمی را آن دم که من به یادت میرم به گوشه غم روح اللهم نباید از بهر همدمی را از جان خویشتن هم رازت نهفته دارم زیرا که می نشاید بیگانه محرمی را از شاخ عیش ما را برگی نماند برجا گویی خزان در آمد گلزار خرمی را با هر غمی که آید راضی شو، ای دل، آن را ما را نیافریدند از بهر بی غمی را زان ره که تو گذشتی چون سرو خوش خرامان خسرو به یاد پایت می بوسد آن زمی را امیر خسرو دهلوی