امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۶۰: آورده ام شفیع دل زار خویش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آورده ام شفیع دل زار خویش را پندی بده دو نرگس خونخوار خویش را ای دوستی که هست خراش دلم ز تو مرهم نمی دهی دل افگار خویش را مردم که نازکی و گرانبار می شوی جانم که بر تو می فگند بار خویش را از رشک چشم خویش نبینم رخ تو من تو هم مبین در آینه رخسار خویش را آزاد بنده ای که به پایت فتاد و مرد و آزاد کرد جان گرفتار خویش را بنمای قد خویش که از بهر دیدنت سر بر کنیم بخت نگونسار خویش را سرها بسی زدی سر من هم زن از طفیل از سر رواج ده روش کار خویش را دشنامی از زبان توام می کند هوس تعظیم کن به این قدری یار خویش را چون خسرو از دو دیده خورد خون، سزد، اگر سازد نمک دو چشم جگر خوار خویش را امیر خسرو دهلوی