امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳۵: طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
طاقت دوری نماند عاشق دلتنگ را واگهیی کس نداد، آن پسر شنگ را گاه خرامیدنش یک نظری هر که دید پیش فرامش نکرد آن قد و آن رنگ را بنده نخواند کنون جز غزل نوخطان کاب دو چشمم بشست دفتر فرهنگ را اشک من گوژ پشت دید گه ناله چرخ گفت که ای خوش نوا، ترک مکن چنگ را هست شکسته دلم، خواست شکستن بتر سخت گره بر مزن گیسوی شبرنگ را دوش ز یاد رخت اشک جگر سوز من شد به هوا پر بسوخت، مرغ شب آهنگ را با دل سنگیت هیچ کرد نیارم همی گر چه که از تیر آه رخنه کنم سنگ را گر بکنی آشتی جان بفروشم و لیک تو به بها می خری جان کسی جنگ را در طلبت عاشقان گر قدم از سر کنند هیچ نپرسند باز منزل و فرسنگ را خوش پسرا، چشم تست تنگ و من اندر عجب باز کجا می کشی این همه نیرنگ را گرد جهان شد سمر قصه خسرو و لیک عشق به صحرا نهاد راز دل تنگ را امیر خسرو دهلوی