امیر خسرو دهلوی
غزلیات
شمارهٔ ۳: مرا در دیست اندر دل که درمان نیستش یارا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا در دیست اندر دل که درمان نیستش یارا من و دردت، چو تو درمان نمی خواهی دل ما را منم امروز، و صحرایی و آب ناخوش از دیده چو مجنون آب خوش هرگز ندادی وحش صحرا را شبت خوش باد و خواب مستیت سلطان و من هم خوش شبی گر چه نیاری یاد بیداران شبها را ز عشق ار عاشقی میرد، گنه بر عشق ننهد کس که بهر غرقه کردن عیب نتوان کرد دریا را بمیرند و برون ندهند مشتاقان دم حسرت کله ناگه مبادا کج شود آن سرو بالا را به نومیدی به سر شد روزگار من که یک روزی عنان گیری نکرد امید، هم عمر روان ما را مزن لاف صبوری خسروا در عشق کاین صرصر به رقص آرد چو نفخ صور، کوه پای بر جا را امیر خسرو دهلوی