اقبال لاهوری
جاویدنامه
ارض ملک خداست : سر گذشت آدم اندر شرق و غرب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سر گذشت آدم اندر شرق و غرب بهر خاکی فتنه های حرب و ضرب یک عروس و شوهر او ما همه آن فسونگر بی همه هم با همه عشوه های او همه مکر و فن است نی از آن تو نه از آن من است در نسازد با تو این سنگ و حجر این ز اسباب حضر تو در سفر اختلاط خفته و بیدار چیست ثابتی را کار با سیار چیست حق زمین را جز متاع ما نگفت این متاع بی بها مفت است مفت ده خدایا نکته ئی از من پذیر رزق و گور از وی بگیر او را مگیر صحبتش تا کی تو بود و او نبود تو وجود و او نمود بی وجود تو عقابی طایف افلاک شو بال و پر بگشا و پاک از خاک شو باطن «الارض ﷲ» ظاهر است هر که این ظاهر نبیند کافر است من نگویم در گذر از کاخ و کوی دولت تست این جهان رنگ و بوی دانه دانه گوهر از خاکش بگیر صید چون شاهین ز افلاکش بگیر تیشهٔ خود را به کهسارش بزن نوری از خود گیر و بر نارش بزن از طریق آزری بیگانه باش بر مراد خود جهان نو تراش دل به رنگ و بوی و کاخ و کو مده دل حریم اوست جز با او مده مردن بی برگ و بی گور و کفن گم شدن در نقره و فرزند و زن هر که حرف لااله از بر کند عالمی را گم بخویش اندر کند فقر جوع و رقص و عریانی کجاست؟ فقر سلطانی است رهبانی کجاست؟ اقبال لاهوری