اقبال لاهوری
جاویدنامه
نه تا سخن از عارف هندی : ذات حق را نیست این عالم حجاب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ذات حق را نیست این عالم حجاب غوطه را حایل نگردد نقش آب زادن اندر عالمی دیگر خوش است تا شباب دیگری آید بدست حق ورای مرگ و عین زندگی است بنده چون میرد نمیداند که چیست گرچه ما مرغان بی بال و پریم از خدا در علم مرگ افزون تریم وقت؟ شیرینی به زهر آمیخته رحمت عامی به قهر آمیخته خالی از قهرش نبینی شهر و دشت رحمت او اینکه گوئی در گذشت کافری مرگست ای روشن نهاد کی سزد با مرده غازی را جهاد مرد مؤمن زنده و با خود به جنگ بر خود افتد همچو بر آهو پلنگ کافر بیدار دل پیش صنم به ز دینداری که خفت اندر حرم چشم کورست اینکه بیند نا صواب هیچگه شب را نبیند آفتاب صحبت گل دانه را سازد درخت آدمی از صحبت گل تیره بخت دانه از گل می پذیرد پیچ و تاب تا کند صید شعاع آفتاب من بگل گفتم بگو ای سینه چاک چون بگیری رنگ و بو از باد و خاک؟ گفت گل ای هوشمند رفته هوش چون پیامی گیری از برق خموش؟ جان به تن ما را ز جذب این و آن جذب تو پیدا و جذب ما نهان اقبال لاهوری