اقبال لاهوری
زبور عجم
جهان کورست و از آئینهٔ دل غافل افتاد است : جهان کورست و از آئینهٔ دل غافل افتاد است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جهان کورست و از آئینهٔ دل غافل افتاد است ولی چشمی که بینا شد نگاهش بر دل افتاد است شب تاریک و راه پیچ پیچ و بی یقین راهی دلیل کاروان را مشکل اندر مشکل افتاد است رقیب خام سودا مست و عاشق مست و قاصد مست که حرف دلبران دارای چندین محمل افتاد است یقین مؤمنی دارد گمان کافری دارد چه تدبیر ای مسلمانان که کارم با دل افتاد است گهی باشد که کار ناخدائی میکند طوفان که از طغیان موجی کشتیم بر ساحل افتاد است نمیدانم که داد این چشم بینا موج دریا را گهر در سینهٔ دریا خزف بر ساحل افتاد است نصیبی نیست از سوز درونم مرز و بومم را زدم اکسیر را بر خاک صحرا باطل افتاد است اگر در دل جهانی تازه ئی داری برون آور که افرنگ از جراحتهای پنهان بسمل افتاد است اقبال لاهوری