اقبال لاهوری
زبور عجم
دگر ز ساده دلیهای یار نتوان گفت : دگر ز ساده دلیهای یار نتوان گفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دگر ز ساده دلیهای یار نتوان گفت نشسته بر سر بالین من ز درمان گفت زبان اگرچه دلیر است و مدعا شیرین سخن ز عشق چه گویم جز اینکه نتوان گفت خوشا کسی که فرو رفت در ضمیر وجود سخن مثال گهر بر کشید و آسان گفت خراب لذت آنم که چون شناخت مرا عتاب زیر لبی کرد و خانه ویران گفت غمین مشو که جهان راز خود برون ندهد که آنچه گل نتوانست مرغ نالان گفت پیام شوق که من بی حجاب می گویم به لاله قطره شبنم رسید و پنهان گفت اگر سخن همه شوریده گفته ام چه عجب که هر که گفت ز گیسوی او پریشان گفت اقبال لاهوری